هر روزتان نوروز! نوروزتان پیروز!

من در هر نوروزی مرغ می شوم

و روی شاخه ی درخت می نشینم

و در هر نوروزی لبم کودک می شود

و مثل بوسه ای روی دست پدرم می نشیند

 

ببینید...ببینید... مثل اینکه آسمان دریاست

و بادبادکم یک ماهی قرمز

ببینید...ببینید... ماهی قرمزم با بال ها و دم بلند و رنگارنگش

چه جوری در آسمان شنا می کند!

 

نوروزهای آینده یکی از دیگری

 بهتر خواهند بود

چشمم را می بندم

نوروزهای نردبانم را بالا می روم

و در یکی از نوروزهای آینده

بادبادکم را برمی دارم

و به دشت رو به روی خانه مان می روم

 

هرچه می دوم از این سر به آن سرش نمی رسم

و این همان دیاری است که هر شب عید

دشت و کوه و باغ و بیابانش

با آتش چهارشنبه سوری چراغان می شود

آغازی دوباره با عطر حظور تو

همکلاسی! سلام...

قبل از هرچیز به خاطرتاخیر در به روز کردن وبلاگ عذر می خوام. از همه ی کسانی که نظراتشون رو نثار همکلاسی کردن و همه ی کسانی که نگاه دوختن به لحظه ی فرا رسیدن مرگ این همکلاسی.......

چندی پیش داشتم با یه دوست در مورد رفتار بعضی از آقایون که سعی می کنن دائما خانم ها رو برانگیخته کنن و سر مجادله ی لفظی رو بازکنن؛ صحبت می کردم و نظرش رو جویا شدم. حرف جالبی زد که شاید اگه شما هم بشنوین خوشتون بیاد. این دوست من که یک پسر هم سن و سال آقایون کلاس ماست گفت: ما پسرا تو این سن و سال شدیدا احساس نیاز می کنیم به همصحبتی با دخترا و علاقه ی شدیدی هم به بحث و کل کل داریم و درست مثل فیلم خانم و آقای اسمیت و نمونه ی ایرانیش آتش بس دوست داریم که از دعوا و بحث و جدل و کل کل به دوستی و عشق برسیم!

این حرف واقعا من رو به فکر فرو برد و خیلی ازمسائل رو برام روشن کرد. امیدوارم برای شما هم همینطور باشه.

این چند مدت که گوگولی موگولی از بین ما رفته داغ از دست دادنش از یه طرف و مسئولیتی که به دوش این همکلاسی حقیر گذاشته شد از یک طرف و مشکلات و درگیری های شخصی از طرف دیگه باعث شد که نه دل و دماغ مطلب نوشتن داشته باشم و نه فرصتش!

مسئله ی دیگه اینکه این وبلاگ شده جن و همه بسم الله! هر روز یکی از دخترا مالکیت این وبلاگ رو انکار می کنه و پسرها هم همچنان در حال جستجو و حدس و رایزنی هستن برای پیدا کردن اینجانب! و چون مدرک و نشانه ای در دست ندارن بهترین روش ممکن رد گزینه است. ولی مطمئنم که به جواب نمی رسین آقایون عزیز.... چون اصلا پاسخ صحیح توی گزینه هاتون نیست( قابل توجه صبا جان که معتقده یکی از گزینه ها که اصولا دورترین گزینه است همیشه صحیحه).

حالا چه توفیری می کنه به حال شما که بدونین من کی هستم؟! مهم اینه که همکلاسی هستیم و همدیگه رو می شناسیم. حالا نگار یا صبا یا سعیده یا حمیده یا سارا یا راشین یا بهاره یا عاطفه یا زهرا یا مریم یا فائزه یا معصومه یا محدثه یا فهیمه یا....... چه فرقی می کنه؟! خدا رو چه دیدی شاید یه روز بالاخره تصمیم کبری رو گرفتم و هویتم رو فاش کردم!! کی می دونه فردا چی میشه؟!

بگذریم....... من برگشتم و دوباره اومدم تا آغاز ی دوباره رو اعلام کنم. اومدم تا از تو دعوت کنم. آره خود تو که یه دنیا حرف داری تو سینه ت. تو که فرصتشو پیدا نکردی حرف بزنی و با صدای بلند بگی که بابا منم هستم نفس می کشم حرف دارم ..................

همیشه از اینکه متکلم وحده باشم متنفر بودم. دوست دارم حرف بزنم و حرف بشنوم و چه حرفی قشنگ تر از حرف دل تو؟ اینجا به قول برو بکس گوگولی موگولی تازه گذشته خونه ی توست و می تونه خلوتگاه تو باشه یه جای دنج که همه تشویش ها و نگرانی ها و دردهات رو داد بزنی تا همه بشنون و باهات همدردی کنن. یکی از منتقدین می گفت که هدف این وبلاگ رو نفهمیده که آیا کل کل با گوگولی موگولیه یا .....؟! نمی دونم چرا اینطور فکر کرده امااصلا از اول هم اینطور نبوده فکر می کردم که خیلی روشن و واضح نظرم رو و حرفم رو صادقانه و روراست تو گوگولی موگولی نوشتم!

همکلاسی می تونه التیام بخش باشه می تونه محرم اسرار باشه یا حتی جایی برای درد دل( از نگار ممنونم که درد دلش رو فرستاد) یا حتی می تونه عامل وصل باشه( از کسانی که در این مورد به همکلاسی میل زدن هم ممنونم که بنده رو محرم دونستن امیدوارم به کسی یا چیزی که می خواستن رسیده باشن و تونسته باشم کمکشون کنم).

حالا هم نوبت توست. جای هیچ درنگی نیست همکلاسی رو از خودت بدون و حرف ها و دردها و حسرت های فروخورده ای رو که لحظه به لحظه باعث رنجت می شه با تمام وجود فریاد بزن. مطمئن باش که به گوش همه میرسه حتی اون هایی که وانمود به ناشنوایی می کنن!اصلا چرا همیشه از درد حرف بزنیم؟ چرا شادی ها و احساسات خوب و خاطرات دل انگیز با هم بودن ها و در مقابل هم ایستادن ها و بچگی ها و ....... رو برای هم بازگو نکنیم؟ مگر نه اینکه ما با هم همکلاسی هستیم و هم سن؟ پس حتما خاطرات شنیدنی زیادی می تونیم برای هم داشته باشیم. چرا فقط از دردامون بگیم؟ به قول شاعر:  

یک کوه اگر غم داری و یک جو اگر شادی آن را به قعر دره بسپار و این را نگهدارش........                                                                    خلاصه اینکه همه جوره در خدمتیم؛ اگر قابل دونستی قدم رنجه کن و حرفی اگر داری (هر حرفی که فکر می کنی دیگران باید بشنون) بگو. بدون که همکلاسی رو خوشحال می کنی.

درخت با جنگل سخن می گوید

علف با صحرا

ستاره با کهکشان

و من با تو سخن می گویم

نامت را به من بگو

دستت را به من بده

حرفت را به من بگو

قلبت را به من بده

من ریشه های تو را دریافته ام

با لبانت برای همه ی لب ها سخن گفته ام

و دست هایت با دستان من آشناست

 بی صبرانه در انتظار شنیدن ملودی دل کوچیک و پاکت هستم.

پاینده باشی و سرافراز

کوچیک همتون

      همکلاسی